این که به کارها و اندیشه هایت رنگ دهی،

با آنکه
کارها و اندیشه هایت رنگ ی داشته باشند،
۲
چیز است.


پ.ن:
بهترین رنگ، یا
حالا هر رنگی!
دبیرستان که داشت تمام می شد، فکر می کردم که ای بابا! همه چی که حل شده؛ این ریاضی دانا چه می کنن؟!

کارشناسی را که تمام کردم، ای بابا این ریاضی دانا تقریبا مسئله(خوش دست) نذاشتن واسه ما بشینیم حل کنیم!

ارشد تموم شد. این ریاضی دانا دارن چه غلطی می کنن؟! دو سه تا مسئله بیشتر حل نکردن! هی تو کتاباشون از رو هم می نویسن.


ادامه دارد...
ما تقریبا تا ته های ریاضی محض رفتیم، هیچ خبری نیست.
تا به حال چیز پیچیده ای ساخته نشده است.
می گفت:
۹۹٪ شان ۲ دسته اند...

این که به تو توهین بشه و تو نشنوی.

این که چیزی باشه و تو ندونی.

این که جایی که من نیست آیا چیزی هست؟


و
این که پایان نامه ای که هرگز قرار نیست خونده شه، باید خالی از اشکال باشه؟


و
این که چرا؟