آن گونه که به یاد دارم پیر ما چیزهایی می گفت در مورد خطا و قلم صنع...
یادش به خیر آن دنیای مجازی دوران کودکی.
این همه حرکت؛ آخرش هم سیگمای آن صفر شود... . زرشک.
من، آدم ها، گوسفندها.
بعضی چیزها ذهنی تر اند. مثلا مرز ها.
نکات + قضیه را نام ببرید.
سوالی که 1 عقب افتاده طرح کرده 1 نابغه می تونه حل کنه. این رو یادت باشه.
این نیز بگذرد.
تنها به یاد فراموش شده هایی مانند لذت حل مسئله.
عشق چیزی بیشتر از 1 سوء تفاهم نیست.
امروز را روز جهانی "بدون ریاضیات" اعلام می کنم.
گاهی که بر می گردم می بینیم شاید زیادی اندیشمندم. این اندیشمند بودن اصلا جذابیتی ندارد. جزئی از من شده که تنها رنج دارد برایم. نگاه می کنی می بینی طرف هیچ فکر نمی کند و خوش است. ما اینجا مثلا اندیشمندیم و ... . نمی دانم شاید رابطه ای هم باشد مثلا افراد خوش بی فکرند و بدبخت بیچاره ها اندیشمند یا شاید این اندیشمندانند که بدبختی خود را کشف می کنند.
شاید برای جور شدن قافیه بود.ولی به هر حال تعریف و تمجیدش رو با "کلاسیک" خواندن طرف شروع کرد، کلاسیکی نو!
تو ریاضی درسهایی وجود داره که برای فهمیدنشون گاهی 1 بینش دقیق لازمه:
1 فکر خوب 1 فکر طبیعی و ساده است.

در همین راستا وقتی داری رو 1 مسئله فکر می کنی ساده فکر کن. البته همیشه ساده فکر کردن ساده نیست.
و باز هم تاکید می کنم جو گیر شدن رو اصلا دست کم نگیرید. بسیاری* از بزرگترین جنبش ها از همین جا شروع شده.

*: بابا آمار...
ن.پ.ن: جالبترین تبلیغی که در این روزها دیدم این بود:
3<1
همیشه ارزش دستگاه ظرف و مظروف در مظروف نیست. مثلا برخی نوشته های اینجا.
وقتی که اشتراک اصولی که داری با اصول منتج شده از رفتارم تهی است. می شوم عجم، برایت.
دیگه از ما گذشته این جوونی کردن ها... . ای نوجوونی کجایی که یادت یادم نره.
این قدر احمقید که در روزنامه ها باید بنویسند چه کسی برنده ی مناظره شده.