وقتی طرفت آنقدر فهم ندارد که متوجه توهین های ات شود.
و شاید حتی سرش را به نشانه ی تایید تکان می دهد*.
از نفهمی اش لذت ببر.

شاید این تنها یا سالم ترین لذت از نفهمی او باشد.


*: کسی که آن را فریاد می زند که دیگر آخرش است!
برای یک گزاره ۲ جور می شود اندازه تعریف کرد:
مثلا تعداد حروف گزاره.
مقدار حماقت به کار رفته در آن.

حالا فکر کن به حماقت های یک مینیمالیست.
در ۱تا معرفت سرو نمی شود؛
حکمت هم.
به خر توهین شده در خر نامه.
پوزش!
در این زمانه ی خرانه چیزی که بیش از هر چیز خری دار دارد خریت است:
خریت آب طلا شده
خریت لای زر ورق
خریت آکادمیک
.
.
.
خریت در قالب مینیمالیستی.
درباره ی ذهن.
یکی را می خواهم بدانم آخرش چه می شود.

پ.ن: الآن که نگاه می کنم 1 چند نفری هستند.

پیش ترها در چاه قبل نوشته بودم، تقریبا:
فهمیدن شما و دقت نوشتار به بیشتر نوشتن َم نمی ارزد.
توجیه بعضی چیزا خیلی سخته...

حتی برای ۱ حرفه ای
بهانه ای بود...

تا امروز
.