از  فردا پس فردا   تا   هف هش ده بیست  روز،

به  اختیار  خود، اجباری؛
بی مکث.
چهار دو ایم
که می شود 24
که  باید  برای  هر  محرم  و  نا یش  آشکار کنیم.
1  1تایی  بود  آن  قدیم ها... 
آن  زمان ها  که  مثل  الآن  امکانات  نبود... 
بله...  ایشون  عطار نبودند...  دکانشان  هم  عطاری  نبود... 
کار و کاسبی شان  هم  کساد...
1  چیزهایی  در  دکانش  پیدا می کردی  که  در  دکان  هیچ  عطاری  پیدا نمی شد.
...
1تا  هم  آن  1تاهای  قدیم.
گمان می کنم  بیشتر  از  آنکه  حال نویسنده  در  نوشتن  یا  ننوشتنش  موثر باشد،  در  آنچه  می نویسد  موثر است.
مثلا
واژه ی "انسان"  بار  منفی دارد؛  "بنده"  محبت آمیز تر است.
گاهی  خوب است  آدم  گول  بخورد؛
گاهی  باید  بازی اش کرد.
 خوب است  انسان  بازیگری  هم  بلد  باشد.
خوب  بودن  را  بازی کنی  بهتر  است  از  اینکه  حتی  بازی اش هم نکنی.
هر  چه  هستم  نویسنده  نیستم.
تنها  درسی  که  در  آن  تقلب  کرده ام  درس  انشا  بود.  از  همان هایی ام  که  انشاهایشان  را  دیگران  برایشان  می نویسند.


پ.ن.
لازم  نیست  بگم  که  تو  کدوم  درس  مرجع تقلید کلاس بودم؟ 
برخی ها  می گویند  ارجاعات  تو  تمام،  عقلی است؛  دینی  نیست.  من  می مانم  که  این  چه  دینی است  که  عقل  بزرگترین  مرجعش نیست؟!  عقلی  که  خودآگاه  باشد؛  عقلی  آرمانی!
برخی  هم  می گویند  تو  یک  واپسگرای  امل  هستی.


خیلی  لوس میشه  اگر  بنویسم:
به  راستی،  من  کیست؟
؟
تنها اصل حیات خدا ست.

سختی های  این  دنیای  آنقدر  پایدار نیست  که  برایش  آنقدرها هم  غمگین باشی
و
خوشی هایش  که   سر مست .
تا 1 مدت خوبی تعطیل
من حوصله ی نوشتن ۱ مقاله ی مفصل روشنگر در باب حماقت  برخی ها  را  ندارم. شما را با نوشتن ۱ جمله ی کوتاه خوشحال می کنم:
تنها درد بی درمان حماقت است.

پ.ن.
و پناه می برم به پروردگار ۱تا از شر حماقت و احمق.
اگر کسی با نقدهای ۱ بی عمل حراف مشکل دارد، به سلامت!
...(زمان لازم برای اشاره ی موشواره به ضربدر این پنجره)
کسی هست که درباره ی دیگران قضاوت نکند؟
کسی هست که آن قضاوت در رقتارش موثر نباشد؟
کسی هست که آن قضاوت در حالات درونی اش موثر نباشد؟

آیا کلا کسی هست؟!
اوهوی...

بعضی واژه ها راه حل هایی شگفت آور برای مسائل دشوار ۱ دوران اند؛
اما تنها ۱ متغیر کمکی هستند؛
دوست عزیز! ارزش واقعی را جایگذاری کن.


پ.ن.
این متغیرها بیشتر برای راحتی کار و پرهیز از پیچیدگی در حوزه ی زبان
کارکرد دارند.

نویسنده است دیگر،
ننویسد که دیگر نویسنده نیست.
آدم است دیگر
دلش نمی آید وبلاگ (نیمه جان اش) را ببندد.

پ.ن.
آدم که وبلاگ ندارد/نداشت.

آدم ها عوض می شوند.
بدی اش بیشتر درباره ی آنهایی است که دوست شان داری.

می مانی
که دیگر دوستشان نداشته باشی
یا
سلیقه ات را دگرگون کنی


اصلا دوست داشتن هزینه دارد
در مورد آدم ها بیشتر.

-چه خبر؟
-سلامتی!
-بعدش؟!
-نقطه.
شاید از دید ۱ ناظر خارجی یکسان باشد ولی فرق دارد:
دستت را بگیرد یا دستش را بگیری.
راه کار های ذهنی مان را تلف کرد این
هر روز بهتر از دیروز، دینگ دینگ.
خبر بد شنیدن برایش عادی است؛
خبر خوب شنیدن ،غیر منتظره.
نقدی بر ضرب المثل ها (۱)

ضرب المثل ب.ح.ح.ک.د.آ.ش.ن. همیشه (که اینجا معنای "همه جا" هم می دهد) درست نیست؛
حلواهایی هستند که با ذکر نام شریفشان دهان شیرین می شود.

سکوت شکست
برای همین
نوشتم
.
شرف کسی که
می تونه ۱۰۰ تومن بدزده و ۱۰۰ تومن می دزده،
از کسی که
می تونه ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱ تومن بدزده و ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومن می دزده،
کمتره.



اینو نوشتم واسه کسایی که احساساتشون جریحه دار شد.
زمانه ای که در آن باز پس دادن بدهی ۱۰۰۰ ریالی شگفت انگیز و غ.ق.ق. باشد؛
باید ۱ فاتحه بخوانی.




من کاری با متر دیگر آقایان ندارم!
زمانی که در جامعه ای پاک دستی عجیب، و دزدی نهادینه شده باشد،
کارشان تمام است.
از معجزات اسلام ۱ ی همین بر پا ماندن این ج.ا. است.
حکومت اسلامی سنی؟!!!
گاهی باید ایستد و اعلام برائت کرد؛
و گر نه تعمیم می دهند به تو؛
نقد و آسیب شناسی ات می کنند!
بعضی مطالب اینجا مصلحانه است.
بعضی اوقات سکون اینجا نشانه ی نا امیدی است؛
از بالا تا پایین.
۱ی از پارامتر های اولیه من در انتخاب گرایش و موضوع پایان نامه غیر قابل استفاده بودنش بود؛
که این اهداف با موفقیت بر آورده شد.
۱ ی هست پزشک است.
گاهی هوس پزشک بودن م می اندازد.
چارشنبه توی کیفش...
پیشرفت علمی را تعریف کنید:

پیشرفت علمی عبارت است از
تعداد دانشجویان (پسر و دختر با وزن مساوی) + مقالات ISI (که به تایید و خط تولید و احیانا مصرف استکبار رسیده و accept شده باشد) * ۱۰۰۰ + مقالات داخلی بخش بر ۱ عدد بسیار بزرگ + دستاوردهای دانشمندان روسی بومی شده + ...


پ.ن.
هر گونه کاربرد اصل لانه ی کبوتری درباره ی دانشجوها و صندلی های دانشگاه ها ۱ انحراف است.
برای کسب مقام با حال ترین آدم روی زمین،
رقابت همه ی شما بر سر رتبه ی دوم است.


پ.ن.
این را گفتم صرفا جهت اطلاع.
ابتدا
The Unreasonable Beauty of Mathematics و Why Math Works
را ببینید.

اصول(؟!) یکسانی بر عقل (سلیم!) آدمی و طبیعت حکم فرماست؛
از دید ۱ موحد: چون ۱ آفریدگار دارند.


اما چرا ریاضیات با طبیعت سازگار است؟
اشتباه شده! دانشمندان مدلی از مدل های (معمولا آماده) در ریاضیات را که با تجربه سازگار است، انتخاب می کنند!
در ریاضیات فضاهایی داریم که ۲+۲ =۱ است؛ یا مجموع زوایای داخلی مثلث لزوما ۱۸۰ درجه نیست! هر مدلی جای مناسبش(؟!) را می خواهد.
این در مورد اصول موضوعه ی ۱ علم (مانند پیش فرض های مکانیک کلاسیک، یا اصول و فرمول های بنیادین نسبیت) است.
بصیرت حکام


می گویند امریکا هکر اجیر می کند برای خرابکاری و جلوگیری از پیشرفت علمی دیگر کشورها، و...

در کشور ما، فارغ التحصیلان ارشد و دکتری که میلیون ها تومان هزینه شان شده را ۲ ماه برای درازنشست، شنا و شستن دستشویی و... و بیش از ۱ سال جای منشی و دفتر دار و... خدمت (سر باز ی ؟!) می فرستند.


با همین راهبردها می خواهند به جنگ نرم بپردازند.
می گویند بیش از اندازه توانایی بازخواست نمی کنند.
شاید فهم و شعور بزرگترین توانایی آدمی است.


همه تان بهشتی اید.

با فرض الاغ بودن نویسنده ی ۱ متن یا چرند بودن آن،
جز حماقت، چیزی از آن متن در نمی یابید.


نوشته های اینجا را با فرض (باطل) الاغ نبودن نویسنده بخوانید!
دیدار امروز (۱۹ مرداد ۹۰) حسینیه،
دیدار دانشجویان با رهبری نبود،
دیدار منتخبین تشکل های دانشجویی با رهبری بود.
آدم بود؛
۱ آدم غافل شد؛
بعدتر،
غافل شد، آدمش را نمی دانم؛
لاقید شد؛
آدم نیست. ~باهوش است؛ فلسفه هم می خواند!
۱ بز باهوش کتاب خوان.
شنونده کم است؛
وراج بسیار.
اگر پیامبر نویی ظهور کند، من به او ایمان خواهم آورد.
نه اصولگرایتان اصول گراست؛
نه اصلاحطلبتان اصلاح طلب؛
نه مسئولتان فعلا مسئول؛
نه دانشجویتان دانش جو؛
نه حاکمتان حاکم.




سیاهنمایی نمی کنم؛
سیاهه می کنم.

۱ آرمان گرا مقصد را نگاه می کند؛
۱ اصلاح چی اکنون و اینجا را؛

همه ی متفکران اصول گرایند.
می ارزد زمان و هزینه ای خرج کنی،
آدم جالبی را ببینی و هم کلامش شوی.
۱ دانشمند، مثلا ۱ ریاضیدان، یا ۱ المپیادی، شاگرد اول، فول پرفسور،...
ممکن است بز باشد!

۱ حمال، اخراجی، مشروطی، دیپلم ردی،...
ممکن است ۱ حکیم باشد!


درباره ی افزایش ظرفیت دانشگاه ها، دیگر باید نگران جنگل های شمال کشور باشیم؛




راه حل من مزارع چوب است.

۱ دیدگاه هست درباره ی برخی مهارت ها که می گوید
آن قدر قوانین و ترفند ها را بیاموز و تمرین کن
تا در ناخودآگاه ت (ارتباطات در شبکه ی عصبی) شکل بگیرد و آنگاه،
آن قوانین و ترفند ها فراموش کن.
"در صورتى که جنگى به راه بیافتد، ما باز پیروز خواهیم شد"

و این طور که به نظر می آید تنها در این صورت باقی خواهیم ماند.
مشکل درست از جایی آغاز می شود که توجیه،
که زاویه می گیرد عمل ت از علم ت.
کار منسجم و تشکیلاتی سالم را یاد بگیریم.
چیزی که بسیار است

عاقل
و
مومن

نما
.
از احمفانه ترین کارها این است که (مثلا) اصول ات را نقد کنی.
با سرسخت ترین و جامعه ستیزترین و... هم که حرف می زنی، در می یابی که او هم (دست کم در ناخود آگاهش) اسیر باورهای جامعه اش شده.
داشت درباره ی آموزش تفکر یه جامعه می گفت،
درباره ی لزوم آموزش و تمرین ریاضی برای همه می گویم،
ریاضی برای همه.
سر کلاسای علوم پایه باید ۱ من و چند تا(<۱۰) دیوونه دیگه باشن،
مهندسی، کسایی که بتونن مفهوم تابع و مجموعه رو بفمن، انتگرال و مشتق بگیرن.
پزشکی، کسانی که التزام عملی به انشاهایی که در مدرسه می نوشتند، داشته باشند؛ و لطفا گوسفند نباشند.
انسانی، هر کی می خواد بره حوزه بخونه! جاشون تو دانشگاه نیست.


استدلال شان این است که نمی خواهیم آلوده ( ی قدرت(مسئولیت)) شویم، یا مثلا ما که لیاقت نداریم...



بعد شما بیجا می کنی به سکولارها و حجتیه ها و صوفیا و اینا فحش می دی.


همه شان می خواهند درس بخوانند تا در آینده فرد مفیدی برای کشورشان باشند.


پ.ن.
حالم از زنگ انشا به هم می خورد.
موضوع انشا، کتاب و کتاب خوانی.
پروردگارا شر ما را از سر جهان و جهانیان کوتاه فرما. آمین.
اگر می دانستید اندوه و گرفتاری را او چه راحت می فراموشاند...
چه اندک اند کسانی که می دانند این در۱جای کناری چراست.
امیدوارم این خصلت خامی جوانانه در شما بیدار بماند/شود که:
وقتی اطمینان داری چیزی نادرسته، درستش کنی.
در امور اداری - کاغذ بازی،
به جای آنکه مثل بچه + ها از مراتب پایین به بالا بروی
مثل بچه پر رو ها، از همون اول سراغ مدیر کل رو بگیر!

به این ترتیب، در بیشتر از ۶۰٪ موارد دست کم ۵۰٪ در زمان و هزینه صرفه جویی خواهد شد،
و در ۴۰٪ باقی، ۱۰٪ در زمان ضرر خواهی کرد.


پ.ن: تجربه ی شخصی.
ما هم دلمون خوش ه ها.
این کسر برای دکتر دارد به صورت نمایی بزرگ می شود:

(هزینه ی استیضاح) / (هزینه ی نگهداری)


خوبی مسدود بودن اینجا این است که ملاحضات کمتری داریم.
برای انتصابات حکومتی به جای پرسیدن سوال های ۱۰۰ تا ۱ غاز،
بهتر بود ۱ تست هوش می گرفتند؛

آبروی ما را برده اند با این حماقت هاشان.
از دشمن نترسید! از خودتان بترسید.
این مملکت لیاقت نخطه هایی چون ما را ندارد؛
سایر ممالک نیز؛
خودمان هم.
شورای عالی انفعال فرهنگی
آب خنک رسید.
متوجه تغییر رویکردم شده اید؟
ما که از گزارش آن جناب جز واج آرایی "بصیرت" چیزی نفهمیدیم.


پ.ن:
۱ - می دانم "بصیرت" واج نیست.
۲ - بدانید که این آخرین اعتراف ما بود.

اختلافات اعتقادی نداریم،
اختلالات روانی دارند.
راهنمای تحول در علوم انسانی:

درس اول:

بعد از نیت...

قبل از هر کار دیگری،
به مدت چند وقت، هر روز چندین بار، قبل و بعد و حین غذا خوردن، این جملات را تکرار کنید:
"گنده تون چی گفته؟ ستاره"
و به جای ستاره ۱ فحش آب کشیده و آب دار نثار گنده شون کنید.



در پایان این درس انتظار می رود که شما مثل بز، حرف های یک بت غربی را قبول نکنید.
نمی دانم نمی فهمند چه می گوید، یا که چه...
عدد اردوش(Erdős number)
تعریف:
عدد ادروش آقای اردوش صفر است.
عدد ادروش هر کس که با او ۱ مقاله ی مشترک داشته ۱ است.
عدد ادروش کسی که با کسی که عدد ادروش او ۱ است مقاله ی مشترک دارد، ۲ است.
عدد ادروش کسی که با کسی که عدد ادروش او ۲ است مقاله ی مشترک دارد، ۳ است
...
کس که چنین توفیقاتی را ندارد برایش عدد اردوش تعریف نمی کنند تا آدم شود.

با مزه است نه؟!



پ.ن:
- پاول اردوش(Paul Erdős)، ریاضیدان مجارستانی، فرزند ۲ ریاضیدان بود که در طول زندگی اش حدود ۱۵۰۰ مقاله ی ریاضی (در زمینه های ترکیبیات، گراف، نظریه اعداد و...) نوشت. با خواندن برخی عقایدش که منتشر شده می توان دریافت که او احمق باهوشی بود که در ریاضیات ذوب شده بود.

- تعریف بالا از عدد اردوش استثناهایی هم دارد که اگر خیلی بیکار بودید می توانید با جستجو(مثلا در ویکیپدیا) بیابید.

- حدود ۲۰۰۰۰۰ ریاضیدان دارای این عدد اند که ۹۰% آنان دارای عددی کمتر از ۸ و نیمی کمتر از ۴ هستند. از کسانی که احتمالا می شناسید نوام چامسکی دارای عدد ۴ است.
می گویند این لباس فارغ التحصیلی (به اصطلاح مصطلح البته) لباس دگردیس شده ی ابوعلی سیناست.

اگر گزاره ی بالا درست باشد:

این امر می شود نماد ظاهر بینی، غرب پرستی، بی اعتماد به نفسی و (بوق) ما.
البته پیام هم دارد؛ روش پیشبرد دانش را از شرق برده اند به غرب،
و ما آنچه از این روش (ساخت خودمان) بدست آورده اند را چون وحی منزل میدانیم.
جالب اینکه این روش در اینجا چندان نظام یافته پیاده نمی شود؛
و ما کماکان به افتخارات ISIیی خود می بالیم.




پ.ن:
۱- در حقیقت آنچه باعث انقلاب علمی شد، روش پیشبرد و مدیریت آن بود؛
نه آب و هوا و ... و رنگ چشم غربی.

۲- شانس آورده ایم ابوعلی سینا در همدان مدفون است و
اینکه همدان هنوز در ایران است؛
و گرنه او هم می شد ۱ خارجی، چون مولوی و ابوریحان و ... .

بین مرور هندسه منیفلد و ترکیبیات و نظریه گراف،
من تماشای فیلم را برگزیدم.

باشد تا رستگار شویم.
اصلا اگر ۲ تا الاغ با نظرت مخالف نباشند که دیگر متفکر نیستی! هویجی!



پ.ن:
خودتو نکش!
متفکر = کسی که دیده شده گاهی می اندیشد.
باز نشر:
احمق ترین زنان آن هایی اند که "زن بودن" شان برایشان مسئله است.

باید چقدر نادان و پوچ بود که "زن" بودن ت یک هویت به تو بدهد!
که حالا بخواهی این هویت زنانه ات را تبیین کنی، یا پیدایش کنی و از این حرفا...
ایده ی تفكيك جنسيتي دانشگاه‌ها۱ ایده ی خوب نیست،
۱ ایده ی عالی است.

هر چند معجزه نمی کند، اما بسیار عالی است:
اگر مسئولان دست از ۲ * ۲ تا ۴ های احمقانه شان بردارند،
اصلا من به عنوان عضو کوچکی از خانواده ی ریاضی مجوز ۲ * ۲ تا ۴ تا نکردن را به شان می دهم. اون با من.
گنده گویی های آزادی بیان غربیان را باید در مناظرات رو در رو بچشید.

پ.ن: که چقدر لاف است.
دوست گرامی!
نظر ما نیازی به تایید شما ندارد؛
حتی اگر در واقع چنین نباشد.
بزرگان نباید اشتباه کنند،
چون ما کوچکترها جنبه اش را نداریم.
فلسفه که می خوانید،
فلسفه که نمی خوانید! تاریخ فلسفه می خوانید.

روانشناسی که می خوانید،
روانشناسی که نمی خوانید! تاریخ روانشناسی می خوانید.

علوم اجتماعی که می خوانید،
علوم اجتماعی که نمی خوانید! تاریخ علوم اجتماعی می خوانید.
...


دوستان انسانی! شما در حال خواندن تاریخ چیز هستید.
فلسفه که می خوانید،
فلسفه که نمی خوانید! تاریخ فلسفه می خوانید.

روانشناسی که می خوانید،
روانشناسی که نمی خوانید! تاریخ روانشناسی می خوانید.

علوم اجتماعی که می خوانید،
علوم اجتماعی که نمی خوانید! تاریخ علوم اجتماعی می خوانید.
...


دوستان انسانی شما در حال خواندن تاریخ چیز هستید.
کار فرهنگی
"آقا ما چند تا هنرمند داریم که درباره ی آ فیلم ساخته اند؟ چند نفر شان اصلا ا دغدغه ی آ را دارند؟ چند نفرشان آ را قبول دارند؟ چند نفرشان با آ مشکل ندارند!؟"

آخه استاد! سرور! معلم اخلاق! هنرمندتان از مدارس(دانشکده، هنرستان، موسسه) هنر بیرون می آید دیگر! شما برو با دانشجویان آنجا دیدار کن تا ببینی امور فرهنگی مملکت در آینده دست چه کسانی خواهد بود. شما کمی کسر شان تان شود، کلاستان پایین بیاید، جسارت شود! با دانشجويان آنجا درس بردار، کلاس بگذار...
هزاران بار به شما بزرگوار توهین شود، اما ۱ دانشجو را تکان دهی می ارزد.
تمت.

پ.ن: آ = ۱ امر ارزشی مورد دغدغه.
اجباری، خدمت، سربازی:
۱ ی از بزرگترین حماقت ها در ایران.
حالا اجازه دهید بیافزایم: "به شکل موجود".
- تحصیل کرده های مملکت را ۲ سال ع(ا)لاف می کنند، که بعضی هاشان ماهی ۱ مقاله ISI برای مملکت سود آوری دارند!
- سن کار و ازدواج را بالا می برند و...
- برای حکومت هزینه درست می کنند.
...
اگر باید دوره ی آموزش نظامی ببینند خب ببینند! دیگر ۲ سال ع(ا)لافی چیست؟!



و طرح این موضوع اصلا به
مصاحبه های من با چند دایناسور که باید توانایی ام را در ادامه تحصیل ارزیابی کنند
و همچنین جریان انحرافی و یا دولت مهر یا انحرافی ربطی ندارد.
در میان انبوه احمق های آکادمیک،
مسئله این است:
پیراهن، روی شلوار یا توی شلوار.
مینیمال بودن لزوما ۱ ویژگی خوب نیست:
برای من شاید چندان مهم هم نباشد،
اما شاید ۱ نشانه باشد:
که یعنی این سخن من با دیوار است:
مخاطب ندارم،
شما نخواهید فهمید،
برایم مهم نیست،
و حتی شاید:
ملاحظات فنی ناشی از کمبودهای امور زیر بنایی مانند سرعت تبادلات ۰ و ۱ ی.
با تشکر از وسیله، ویروس سرماخوردگی.


درباره ی برخی رویدادهای این روزها شاید بعدها نوشتم؛
هنوز در درون ماجرایم.
باید ملاحضات و مصلحت اندیشی هایت را در پوشه ای جدا قرار دهی تا با اعتقاداتت در نياميزد.
می دانم از من رنجید؛ اما به گمانم لازم بود.


هر چیزی هزینه ای دارد،
و من هزینه ها را نقد پرداخت می کنم.

یک نمونه ی عرفی نابخردانه، تواضع های بی جاست.
یک نمونه ی عرفی نابخردانه، تواضع های بی جاست.
خجالتی یا مردم گریز یا مردم ستیز،

مسئله این نیست.
درباره ی  ژست  تئوریسین ی.
شواهدی  در  ذهن است؛
گویا  ترک شیرازی  مرد بوده.
کار  دارد  به  جاهای  باریک  می کشد.



به  گمانم  دیگر  باور کرده ام  که  از  پس ش  بر نمی آیم؛

و  این  خیلی خیلی  خطرناک است.
آ: "... وقتی منطقی فکر می کنم... "
ب: "ببخشید مگه شما Deviceشم داری؟!"


حالا بماند جنسیت آ.

اندیشه ورز شاگردی است، که آموزگار خویش است؛

یا

آموزگاری است که شاگرد خویش است.
متر آدم بودن.
فاصله ی ابوریحان و فارابی در رشت،

به اندازه ی بیش از ۱ ساعت حیرانی من است در گوشی همراه م.

آره دیگه حقیقت رو ساده و بی ریا بروز بدی همین میشه!



مردم حقیقت رو تو جاهای عجیب و غریب می جویند.

واکنشم:

"زرشک..."!
برخی دانشمندان/پژوهشگران دارای یک نوع حماقت جالب هستند(حماقت مرتبه ی ۲):

مسئله حل می کنند؛ اما نمی دانند چرا؟ برای کی؟
فقط می کوشند حل شود!




خزعبلات جلو رفتن علم را فراموش کن.

مطلوبات؟
برای کی؟

برخی راه حل ها شمار اندکی مجوز، برای استفاده دارند.
هیچ چیز آنقدر مهم نیست (بخصوص ریاضی) برایم، که بروم به
باختران
تا بیاموزم.



حالا چین شاید...
خوشی ها* تمام می شود،
خوبی اش این است که ناخوشی ها هم.



*: روزهای بدون ریاضی را می گویم.
مشهور است که:

ریاضیون را از راه رفتنشان می توان باز شناخت:
سر به زیر و افسرده نما.

این خود زنان بوده اند که خود را جنس دوم معرفی کرده اند.
پاک ترین انسان ها آنهایی اند که در خلوت/ دنیای مجازی پاک بمانند.
احمق ترین زنان آن هایی اند که "زن بودن" شان برایشان مسئله است.

باید چقدر نادان و پوچ بود که "زن" بودن ت یک هویت به تو بدهد!
که حالا بخواهی این هویت زنانه ات را تبیین کنی، یا پیدایش کنی و از این حرفا...
این روزها، بحرین...


بزرگان که سرشان شلوغ است:
گروهی سرگرم آبادانی اند و حاشیه سازی،
گروهی جلوی بروز دیکتاتوری گروه بالا را می خواهند بگیرند،
گروهی نیز حاشیه ها را تبیین می کنند؛ دیگر بزرگان را ارشاد.


کوچک ها باید درباره ی کشتار مردم هم کیش، سوزاندن کتاب و مسجد موضع بگیرند، کاری کنند؛
ما، که مصالح و اولویت ها را نمی فهمیم.

گذارمان باز به سگستان افتاد
آنجایی که هیچ پیش بینی ای (جز همین(و این(و این...))) درست از آب( و حتی از باد و خاک و آتش) در نمی آید.
دنیا وارونه است
هر چه احمق تر باشی، راحت تری!
هر چیزی در جای خود نيکوست.

هذیانیات اینجا در جایی، جز این چاه، چرند(تر) می نمایاند.
درباره ی امتحان


شادی پایانش به ماتم خراب شدنش می چربد؛ به شدت!

و
تا اطلاع ثانوی: اطلاع ثانوی.
آرزوی بمنچهیسم:

اگر وجدان نداشتم، اشتباهات کمتری داشتم.
دنیا وارونه است
هر چه حیوان تر باشی، راحت تری!

مگر آن که تعریف های عجیب و غریبی داشته باشی
و
پس از کوهی مصیبت، زیبایشان خوانی.
وقتی تقریبا هیچ پیش فرضی نداری، چطور می توان دیگرگون ت کرد؟
اشاره ی دست گویاتر از اشاره ی زبان است؛

و
...
توجیه:

اندیشه ی بلند.


پ.ن.:
با اندیشه ی بلند نمی توان خوب زیست، ولی شاید بشود خوب مرد. شاید .
مندریککلمهتناساییوحماقتیعجیب
٪۹۹/۹۹ مردم، استعداد چیز را ندارند؛
٪۹۹/۹۹ مستعدین، لیاقت چیز را ندارند؛
٪۹۹/۹۹ لایقین مستعد، امکانات فراگیری چیز را ندارند؛
٪۹۹/۹۹ متمکنین لایق مستعد، حوصله ی چیز را ندارند.
قرار نیست همه مثل هم باشند،
قرار نیست همه بفهمند،
...




کلا نیاز به ۱ قرارداد جامع و مانع احساس می شود.
این که به کارها و اندیشه هایت رنگ دهی،

با آنکه
کارها و اندیشه هایت رنگ ی داشته باشند،
۲
چیز است.


پ.ن:
بهترین رنگ، یا
حالا هر رنگی!
دبیرستان که داشت تمام می شد، فکر می کردم که ای بابا! همه چی که حل شده؛ این ریاضی دانا چه می کنن؟!

کارشناسی را که تمام کردم، ای بابا این ریاضی دانا تقریبا مسئله(خوش دست) نذاشتن واسه ما بشینیم حل کنیم!

ارشد تموم شد. این ریاضی دانا دارن چه غلطی می کنن؟! دو سه تا مسئله بیشتر حل نکردن! هی تو کتاباشون از رو هم می نویسن.


ادامه دارد...
ما تقریبا تا ته های ریاضی محض رفتیم، هیچ خبری نیست.
تا به حال چیز پیچیده ای ساخته نشده است.
می گفت:
۹۹٪ شان ۲ دسته اند...

این که به تو توهین بشه و تو نشنوی.

این که چیزی باشه و تو ندونی.

این که جایی که من نیست آیا چیزی هست؟


و
این که پایان نامه ای که هرگز قرار نیست خونده شه، باید خالی از اشکال باشه؟


و
این که چرا؟

خوابم می آید، من نمی رود.
برای هر کس باید ۱ جور ریاضی گفت:

برای بعضی ها می گویی: این کار را بکن، حالا فلان و اینطوری... جواب در میاد.

برای بعضی ها اثبات می کنی؛ اثبات که نه! شکلکی برای خالی نبودن عریضه.

برای بعضی ها باید واقعا ثابت کنی.

چند نفری هم هستن که با اثبات، دهانشان بسته می شود؛ اما فکرشان نه. باید فلسفه ی چیزی را که می گویی هم بگویی.
چرا یک مدل ریاضی برای یک پدیده ی مثلا فیزیکی باید درست باشد.

پ.ن:
آدم ها سه دسته اند:
ندیدند/نشنیدند ش.
باورش دارند.
باورش ندارند.
نمی فهمندش.

پ.ن.۲:
همان 'سه' درسته.
برای او بگو.
( و تو! با لحنی خاصی بخوان.)
- قضاوت نکن.
- نمیشه.
شعار هفته:
جم کنین این مرزها را.
واژه ی روز:
ایسمیسم.
و اینک بخشی از بیانات من:

... گنده تون چی گفته؟! (بوق).
سنسورهایت که خراب شدند،

یعنی
برادر! آخراشه.
احنمالا زیباترین موسیقی/تصویر از صدای/صورت آدمی ساخته می شود.
اگر می دانی اثبات چیست،
می دانی تقریبا چیزی ثابت نشده،
بخصوص مثلا بدیهیات.
درباره ی نظریه ی قالب ها.
سال ها بگذرد و هنوز هم نتوانی جهت برآیندش را پیدا کنی...
در میان آدمیان که هستی مراقب باش رنگی نشوی به رنگشان.
دنیای بدون من هم، دنیاست،
دنی بودنش را از من ندارد.
وقتی که فکر می کنی نمی دانی چگونگی را،
هدف ات را نشناخته ای، چرایی را.
درباره ی دفاع از چیزی که مهم نیست
درباره ی کاملا اتفاقی در خ و.ع.
درباره ی ۳۰ بهمن.
به گمانم یکشنبه شان چون جمعه تان غم انگیز است.
خرم آن روز، کزین منزل ویران بروم.
...
که ما احمق ها از آن سر در نمی آوریم.
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد.
" از آنجا كه ساده لوح هستيد ... ".
دنیا، دنیای چگونگی هاست؛

چرا ها مهم نیستند.
"
دو نظریه درباره ی بحث کردن با زنان وجود دارد.

هیچ کدام کار نمی کند.
"
"
راه موفقیت همیشه در حال احداث است.
"
"
'یکی از این روزها'
یعنی
'هیچ کدام از این روزها'.
"
"
ذهن مانند بادبان است.

ذهن هایی کار می کنند که بازند.
"
"
ذهن های بزرگ ایده ها را تحلیل می کنند،
ذهن های معمولی، حوادث را،
و
ذهن های کوچک مردم را.
"
"
زبان نسبتا وزنی ندارد؛
ولی

بیشتر مردم نمی توانند نگه اش دارند.
"
"
وقتی دری را باز کردی یادت باشد ببندی اش؛

با دهانت هم این گونه رفتار کن.
"
"
فرق نبوغ و حماقت در اینه که نبوغ ۱ حدی داره.
"
"
پیش از آن که کسی را نقد کنی دست کم ۱۰۰۰ قدم با کفش های او بردار.

با این حال
اگر او را نقد کردی، ۱۰۰۰ قدم با او فاصله داری و کفش هایش را در پا.
"
پیش از آن که کسی را نقد کنی دست کم ۱۰۰۰ قدم با کفش های او بردار.

با این حال
اگر او را نقد کردی ۱۰۰۰ قدم با او فاصله داری و کفش هایش را در پا.
"
زندگی را خیلی جدی نگیر

همیشگی نیست.
"
"
یک راز میان ۳ نفر باقی می ماند، اگر ۲ نفرشان مرده باشند
"

و
نفر سوم زن نباشد.
"
حسادت و ترس چشمان بزرگی دارند.
"
"
بیشتر اوقات رابطه ی وارونی بین آنچه برایت خوب هست و آنچه می خواهی هست.
"
"
اگر بخواهی کاری را انجام دهی
راهی را برایش خواهی یافت،
اگر نخواهی انجامش دهی، عذر بسیار است.
"
یک ضرب المثل اسپانیایی هم می گوید:
"اگر چیزی را که دوست داری نمی توانی به دست آوری،
چیزی را داری دوست داشته باش."
"
قضاوت درست از تجربه های تلخ می آید
و
بیشتر تجربه های تلخ از قضاوت های نادرست.
"
"تجربه چیزی است که درست پس از آن که به آن نیاز داری به دست می آوری،

مانند
شانه ای است که زمانی به یک مرد داده می شود که دیگر به آن نیاز ندارد!
"
پاداش زیاد به کار کوچک نمی دهند.
ترمز را ممنوع کرده اند
وگر نه...
زمانی می گفتند چیزی که به چشم نتوان دید، وجود ندارد.

امروزه، حقیقت(؟!) را در نمی یابند؛ 'پلورالیسم' را ساختند.



تنها حماقت ها مدرن شده.
گِل بی حاصل.
بعضی اوقات با بهینه سازی موضعی، کل بهینه نمی شود.

اما
در زندگی، استراتژی برد، خوب بودن موضعی است، خوب بودن در حال.
دنبال دلیل خوب گشتن کار ساده ای نیست.
61
39
و
سبزی پاک کردن
نگاه به زندگی

این چند سالم بگذره بریم.