استغنا از نظر خلق.
این که می جوشد نامش هنر است لابد!
"تازه پیدایم کرده است" و من که تا آن زمان نمی دانستم گم بودم.
قدیم تر ها نا خرسند می شدی از سقوط . دیگر برایت امر مشتبه شده (؟!) که جهت محور رو به پایین است.
"کنجی و تماشای خلق از آن" ام آرزوست.
برای این عینکم هست که با ما آشنایی می کند. این را خودش گفت.

پ.ن: خاک بر سر کسی که تنها امتیازش تفاوتش باشد.
پ.ن: به جای "عینک" می شد گفت "انحراف چشم"(از معیار).
پ.ن: و این که واگیر دارد این انحراف چشم ما.
زورت که زیاد باشد تند می روی و همه می دانند سقوط بیشتر رخ می دهد.
این را اینجا می نوسیم که یادم نرود:
وقتی می دونی الان چه باید انجام بدی لطفا نه نقدش کن، نه آسیب شناسی اش کن،... . اصلا می دونی مثل بقیه فقط انجامش بده.

پ.ن: من همیشه این طور با خودم با ادب نیستم. ولی سعی می کنم درکش(ام) کنم.
پ.ن: شما هم لطفا اظهار نظر نکن. این 1 مساله بین من و خودمه.
و نوشته هایی که به تاریخ نمی پیوندند.
بدترین را نمی دانم ولی بد است بیش از نیمی از راه را آمده باشی و شک* کنی.


*: تو به این می گی "شک"؟!
ب.ر: دیگر این کد نویسی هم جواب نمی دهد.
پ.ن: بی ربط.
ابزار سازی که از ابزارش استفاده ی متعارف(؟!) نمی کند.